حالت دوم اين است كه بر اثر حاكميّت زمامداران خود سر و ستمگر و نامساعد بودن زمينه و شرايط لازم براى انجام وظيفه رهبرى، امام(عليه السلام) ـ از ترس جان خود و شيعيان ـ ناگزير مى گردد كه به صورت ناشناس و پنهانى به سر برد تا زمينه و شرايط كافى براى حضور وى در جامعه فراهم شود. مانند امام دوازدهم، حضرت مهدى(عليه السلام) كه با چنين موقعيت دردناك و جانسوزى روبرو گرديد و جوّ حاكم به حدّى تيره و نامساعد بود كه امام(عليه السلام) را وادار به اختفاى از دشمن و غيبت از انظار عمومى كرد; به طورى كه بر اساس رواياتى كه در اين رابطه آمده است، شيعيان به جهت رعايت مسايل امنيّتى، حتّى از تصريح نام مبارك امام دوازدهم(عليه السلام) منع شده بودند و با رمز و اشاره درباره آن حضرت سخن مى گفتند.( [45] )
«. . . يا قوم، هذا إبّان ورود كلّ موعود، ودنوٍّ من طلعة ما لا تعرفون، ألا و إنّ من أدركها منّا يسري فيها بسراج منير، و يحذو فيها على مثال الصالحين ليَحُلِّ فيها ربقاً و يعتق فيها رقّاً، و يصدع شعباً و يشعب صدعاً، في سُترة عن الناس، لا يبصر القائف أثره و لو تابع نظره . . .»( [31] )
«اى مردم! اكنون هنگام فرا رسيدن فتنه هايى است كه به شما وعده داده شد و نزديك است برخورد شما با رويدادهايى كه حقيقت آن براى شما مبهم و ناشناخته است. بدانيد كه هر كس از ما اهل بيت (مهدى موعود منتظر(عليه السلام)) آن روزگار را درك كند، با مشعل فروزان هدايت حركت مى كند و به سيره و روش پاكان و نيكان (پيامبر و امامان معصوم(عليهم السلام)) رفتار مى نمايد، تا اين كه در آن گير و دارها گره ها را بگشايد و بردگانِ در بند و اسير را از بردگى و اسارت نجات بخشد و جمعيت باطل را متلاشى نمايد و حق طلبان را با هم جمع نمايد.
اين رهبر (مدّت هاى طولانى) درخفا و پنهانى از مردم به سر مى برد و هر چند كوشش كنند تا اثرى از او بيابند، ردّ پايش نيابند.
( [17] )
«اى پيامبر! بگو كه اگر خدا را دوست مى داريد، از من پيروى كنيد، تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد».
اين جا است كه بايد گفت علّت و سبب اصلى غيبت پيامبران خدا مانند حضرت ادريس، يوسف، موسى و عيسى(عليهم السلام) در يك چيز خلاصه مى شود و آن عدم تبعيّت كافى و كامل مردم از آنان است كه زمينه را براى جنايات زمامداران جائر زمانشان فراهم ساخت و غيبت پيامبران و رهبران الهى را موجب گشت.( [18] )
قطعاً اگر امت اسلام نيز در تمام زمينه ها به نحو احسن از پيامبر گرامى اسلام تبعيّت مى كردند و سفارش هاى پى در پى آن حضرت را در مورد تبعيّت از قرآن و عترت به كار مى بستند، كار به جايى نمى رسيد كه اولياى خدا و پيشوايان معصوم و اهل بيت پيامبر(عليهم السلام) يكى پس از ديگرى به دست ناپاكان امت كشته يا مسموم شوند و سرانجام خداوند متعال نيز به جهت ناسپاسى امت اسلام، از حضور آخرين حجّت و ولىّ خويش در ميان مسلمانان كراهت داشته باشد و او را از انظار عموم مستور بدارد; چنانكه از امام باقر(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود:
راهى به سوى حقيقت
ترجمه کتاب : موتمر علما بغداد
تأليف…مقاتل بن عطيه
چاپ و نشر اين کتاب برای همگان آزاد است
مسأله امامت و جانشينى پيامبر، از مهمترين و گستردهترين موضوعاتى است كه در طول چهارده قرن گذشته، همواره مورد توجّه مسلمانان و محلّ بحثهاى فراوان بوده است.
تشكيل دو گروه عمده شيعه و سنى و به دنبال آن، بروز اختلاف نظرهاى فراوان در مسائل عقيدتى، فقهى، و... و نيز وقوع جنگها و درگيرىهاى فراوان و يا برگزارى جلسات و نشستهاى علمى و يا تأليف كتابها و مقالات بسيار، براى اثبات مدعاى هر يك از طرفين، از پيامدهاى همان اختلاف بر سر جانشين پيامبر است.
جلوه هاى پنهانى امام عصر عليه السلام
حسين على پور
- ۱ -
يا أيُّهَا العَزيز!
مسَّنا وَ أهْلَنا الضُرّ وَ جِئْنا بِبِضاعَة مُزْجاة
فَأَوْفِ لَنا الكَيْل وَ تَصَدَّق عَلَينا
إنَّ اللّهَ يَجْزِي المُتَصَدِّقينَ
اين اثر ناقابل را به پيشگاه حضرت بقية اللّه الاعظم حجة بن الحسن العسكرى تقديم مى نمايم.
سخنى با خوانندگان
آشنايى با ابعاد مختلف شخصيت و معارف حضرت بقية اللّه(عليه السلام) نه تنها به لحاظ اجتماعى و فرهنگى يك امر ضرورى محسوب مى شود، بلكه از جهت اعتقادى نيز يكى از تكاليف مهم تك تك افراد است. هر فردى با توجه به توان فكرى و علمى خود، وظيفه دارد كه در راه شناخت امام خويش بكوشد و در انجام وظايفى كه نسبت به آن حضرت دارد، كوتاهى نكند. زيرا در روايتى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) وارد شده است كه هر كس بدون شناخت امام زمان خود از دنيا برود، به مرگ جاهليت از دنيا رفته است.( [1] ) سالها پس از رحلت پيامبر اكرم از امام صادق(عليه السلام) سؤال شد كه منظور از مرگ جاهليت چيست؟ حضرتش فرمودند: جاهليت كفر و نفاق و گمراهى.( [2] )
بنابر اين مى توان گفت اگر كسى امام زمان خود را نشناسد از دين و احكام الهى بهره اى ندارد. اين حديث و امثال آن، جايگاه والاى ولايت را در مجموعه معارف الهى نشان مى دهد.
صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد